بارمان بارمان، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

برای کودکم

دلشکسته

این روزا حال و هوای غریبی دارم غمگینتر و افسرده تر از همیشه هیچی خوشحالم نمیکنه منتظر هیچی نیستم به پوچی رسیدم دارم می ترسم از اومدن روزایی که تنهای تنهام و هیچکی کنارم نیست و تو تنهاییو تلخی و حسرت به دلی می میرم سردمه دارم یخ می زنم دیگه نایی برام نمونده ...................................
15 بهمن 1392

دلتنگی

عزیزکم کاش الان تو دلم بودی نمی دونی چقدر کم دارمت خیلی دلم تنگه خیلی . دیشب بابایی رفت تهران واسه مغازه جنس بیاره منم رفتم خونه مادر جون من با خودش نبرد آخه امتحان داشتم گلم کاش بودی تا باهم خونمون می موندیم نمی دونی چقدر غمگینم هیچکی درکم نمیکنه صبح بی بی چک گذاشتم منفی بود خدا دوسم نداره تو هم دوسم نداری ؟ نمی خوای بیای تا دلم شاد بشه ؟ هیچی دیگه قشنگ نیست دلم نی نی می خواد یه نی نی مال خودم که با تموم وجودم بغلش کنم ببوسمش دیگه تنها نباشم . امروز یاداوری گذشته ناراحتم کرد خیلی ناراحتم کرد اصلا نمی تونم درس بخونم همش اشکم در میاد ..............  ٥ شهریور 92
14 دی 1392

روز دیدن مامان بابا رضا

این روزا دلم گرفته اوضاع روحیم خیلی خوب نی  امروز روزیه که مامان بابایی برای اولین بار اومد خونمون تا منوببینه باید امروز جشن بگیریم اما دست و دلم به کاری نمیره کاش خدا یه معجزه میکرد تو این روز خوب و تواین ماه خوب که هم من و هم بابایی خوشحال شیم ...
7 آبان 1392

تولد رضای مهربونم

عشق جاودانه زندگی ام رضای مهربونم مدتی است گرفتار عشق توام ، سرشار از زندگی . آرامش را در آغوش پر مهرت یافتم ، روز میلادت با شکوه ترین روز خداست آن هنگام که تو را برای من آفرید می دانم تمامی فرشتگانش به پای تو سجده کرده اند زیرا که تو از کامل ترین و بهترین مخلوقاتش بوده ای و چقدر خوشبختم که در این دنیای بی رحم نصیب من شده ای کاش لایقت باشم .... رضای من فرشته مهربان من ، بال هایت را برای رسیدن به من از دست داده ای می دانم ؛ این دینی است که هیچ گاه ادا نخواهد شد . می خواهم بنویسم از تو اما قلم عاجز است از نوشتن هیچ جمله ای که لایقت باشد نمی یابم چگونه تو را وصف کنم ؟!! وجودم روز تولدت را با عشقی که در قلبم ایجاد کرده ای جشن می گ...
7 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای کودکم می باشد