تولد رضای مهربونم
عشق جاودانه زندگی ام رضای مهربونم
مدتی است گرفتار عشق توام ، سرشار از زندگی . آرامش را در آغوش پر مهرت یافتم ، روز میلادت با شکوه ترین روز خداست آن هنگام که تو را برای من آفرید می دانم تمامی فرشتگانش به پای تو سجده کرده اند زیرا که تو از کامل ترین و بهترین مخلوقاتش بوده ای و چقدر خوشبختم که در این دنیای بی رحم نصیب من شده ای کاش لایقت باشم ....
رضای من فرشته مهربان من ، بال هایت را برای رسیدن به من از دست داده ای می دانم ؛ این دینی است که هیچ گاه ادا نخواهد شد .
می خواهم بنویسم از تو اما قلم عاجز است از نوشتن هیچ جمله ای که لایقت باشد نمی یابم چگونه تو را وصف کنم ؟!!
وجودم روز تولدت را با عشقی که در قلبم ایجاد کرده ای جشن می گیرم و چه مقدس است عشقی که از وجود تو در من شعله ورباشد می خواهم در شعله های این عشق ناب بسوزم و خاکستر شوم دستان یخ زده ام را در دستان گرمت بگیر و شوق زندگی را همانند همیشه در قلبم جاری ساز .
چشمان بی فروغم را با نور چشمانت روشن کن در کنار تو شادم تا همیشه ، کنارم بمان و برایم ترانه عاشقی را سر بده که من مست صدای تو ام .
عزیزم دستانم خالیست و قلبم سرشار است از عشقی به وسعت آسمان آبی که آن را نثار تو می کنم،
تولد سبزت مبارک