دو روز قبل فهمیدن بارداری
عزیزم امروز عزیز جونت (مامان بابایی) از کربلا اومد براش شیرینی و کیک و مسقطی درست کردم با زن عمو جونا کلی از صبح کار کردیم خونه تمیز کردیم و ناهار و شام درست کردیم رفتیم فرودگاه دنبال عزیز جون خیلی خسته شدیم و من نمی دونستم شما تو دلمی عصر رفتیم بازار مغازه بابایی و از دوست بابایی برات خرید کردم دختر عمو اندریا تو انتخابشون کمکم کرد امیدوارم دوستشون داشته باشی
این عکس شیرینی ها :
اینم وسایل تو :
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی