بارمان بارمان، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

برای کودکم

روز مرد (پدر)

1392/3/22 1:47
نویسنده : زویا
116 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم دیگه نمی خوام لحظه ها  بشمرم ، نمی دونم حکمت این کار چیه ؟ شاید یه روز بفهمم ؟....

کوچولوی نازم دیشب روز مرد (پدر ) بود و مامانی و خانومای دوستای بابایی : نداجون ، مریم جون ، نازنین

جون ، زهرا جون برای برای آقایون یه مهمونی گرفتیم تا خوشحال و سورپرایزشون کنیم جات خالی از یه هفته

قبل با کلی ترفند تونستیم راضی شون کنیم تو یه ساعت خاص همه باهم سر ساعت مشخص بیان خونه

عمو مجتبی که مثلا تولدشه تا سورپرایزش کنیم عینک همه باهم سر ساعت 9 رسیدن و تا ثانیه آخر فکر می

کردن تولد عمو مجتبی است و نباید بذارن بفهمه اونو می فرستادن جلو وقتی وارد شدن چشم همه گرد

شده بود مخصوصا بابایی حسابی سورپرایز شدن خندهقلب

چراغای خاموش با کلی شمع روشن بادکنکای سفید قرمز که کل اتاق گرفته بودن فشفشه و دف زدن

خاله جون زهرا وای چه رمانتیک کادوهای خوشگل و غذاهای رنگارنگ ایشالا بزرگ که شدی فیلمشو می

بینی عزیزکم .....

دیشب یه شب فوق العاده بود و می تونست بهتر از این هم باشه آخه قرار بود تو توی دلم باشی اما آخر

شب همه چی بهم خورد و فهمیدم تو این ماهم نیومدی تو دلم خیلی غصه خوردم و بابایی همش دلداریم

داد اما می دونم اونم خیلی غصه خورد فقط واسه ناراحت نشدن من به روی خودش نیاورد ....دل شکسته

می دونم به زودی میای چون من و بابایی منتظرتیم عروسکم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای کودکم می باشد